سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را به دست نیاورد، مگر کسی که درس خود را ادامه دهد . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 85 آذر 10 , ساعت 1:53 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

و اما شمشمین لقب رسول اکرم صلی الله علیه وآله وصلم

از القاب آن بزرگوار متوکّل است به این معنی که در امور به خدا اعتماد داشت نه به خود.

و از دعاهای آن بزرگوار است: اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً؛ یعنی: «ای خدا مرا یک آن به خویش نسپار».

می گویند دشمن در جنگی آن حضرت را تنها در خواب یافت. شمشیر برکشید و بالای سر او آمد. صدا زد و گفت: یا محمد چه کسی می تواند تو را از دست من نجات دهد؟ فرمود: خدا. این جمله به قدری کوبنده بود که آن کافر لرزید و هنگام پایین آوردن شمشیر، روی زمین افتاد. رسول گرامی برخاست و شمشیر را برداشت و بالای سر او رفت و فرمود: کی است که تو را از دست من نجات دهد؟

گفت کرم و آقایی تو. رسول گرامی او را بخشید. او اقدام به کارهای مهّم که موفقیت آن از نظر افکار عمومی کم بود می کرد و جز به خدا به کسی اعتماد نداشت. آن حضرت متوکل بود، خدا را داشت، از این جهت همه چیز داشت.

پیامبر (ص) اعتماد به خدا داشت نه به دنیا. رسول گرامی دنیا را پوچ می پنداشت. از آن حضرت نقل می کنند که فرموده است: «مثل این دنیا سایة درختی است که مسافر مقداری زیر آن استراحت کند.»

خلاصة سخن، او متوکل است به همة معانی توکل. اعتماد به خدا، نه اعتماد به خود، اعتماد به خدا، نه اعتماد به دیگران، اعتماد به خدا، نه اعتماد به دنیا.

7 ـ از القاب آن بزرگوار امین است که این لقب را عرب قبل از بعثت به او داده بود. تاریخ نشان می دهد که پیامبر گرامی قبل از بعثت دارای صفات فوق العاده ای بوده است. عفّت رسول اکرم، صداقت او، کمک او به زیردستان، و مراعات آداب و رسوم نیکوی اجتماعی، مخصوصاً نظافت و امانتداری او در میان عرب مشهور است. حضرت ابی طالب می گوید: هیچوقت او را برهنه ندیدم. حتی گفته شده که کسی پیامبر گرامی (ص) را در حال قضای حاجت ندیده است.

در همان روز اول که دستور یافت آشکارا به اسلام دعوت کند، بزرگان قریش را جمع نمود تا آنان را به اسلام فرا خواند. اوّل چیزی که از آنان پرسید این بود که فرمود: من چگونه فردی در میان شما بوده ام؟ همه گفتند: تو را به صداقت و امانت می شناسیم.

عبدالله بن جزعان که پیرمردی فقیر بود، خانه می ساخت. رسول گرامی در آن هنگام هفت ساله بود. بچه ها را گرد می آورد و به عبدالله کمک می کرد تا خانة او ساخته شود. حتی خانة او را دارالنصره نام نهاد و افرادی را برای کمک به مظلومان تعیین کرد.

پیامبر گرامی مؤدب راه می رفت، مؤدب می نشست، مؤدب سخن می گفت. همیشه متبسّم بود چنانکه او را ضحوک می گفتند. کلام او شیرین، فصیح، و لطیف بود و هرگز دل کسی را آزرده نکرد. تا توان داشت با دیگران با لطف و مهربانی رفتار می کرد. اینها و نظیر آن چیزهایی است که از نظر تاریخ مسلم است.

8 ـ از القاب آن بزرگوار عبدالله است. این لقب نیز از قرآن گرفته شده است.

سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الأقصی الّذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر((11))!

«پاک و منزه است کسی که برد بندة خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد اقصی که اطراف آن را مبارک نموده ایم، برای اینکه آیات خود را به او بنمایانیم بدرستی که او شنوا و بیناست.»

باید گفت که این لقب بهترین القاب برای آن حضرت است. از این جهت در تشهد مقدم بر رسالت ذکر شده است. عبودیت مراتب دارد: مرتبة عالی آن مقام لقاء الله است که در قرآن مکرراً از آن یاد شده است. مقامی است عالی، مرتبه ای است که دل جز به خدا به چیزی و به کسی بستگی ندارد. لاتلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله(12) یعنی: تجارت و سوداگری آنها را از یاد خدا بازنمی دارد.»

مرتبه ای است که محبت خدا دل را پر کرده است. دل در این مرحله غمّ و همّی ندارد جز خدا. دل او از اطمینان، وقار، و آرامش پر شده است: الا بذکر الله تطمئن القلوب(12) یعنی: «دلها به یاد خدا آرام گیرد.» دلهره و اضطراب خاطر و ترس ندارد. الا انَّ اولیاء الله لا خوف علیهم ولاهم یحزنون (14)یعنی: «همانا که بر دوستان خدا ترس و بیمی نیست.» و پیامبر گرامی مرتبة عالی عبودیّت را دارا بوده است.

آن حضرت که از گناه معصوم بود و از ارتکاب گناه دیگران رنج می برد، از عبادت لذّت می برد. آنقدر عبادت کرد که پاهای مبارکش متورم شد آنگاه سورة طه نازل گردید از عبادت زیاد منع گردید.

 

11. اسراء، آیه 1. 17/1.

12. نور، بخشی از آیه 37. 24/37.

 13. رعد، قسمتی از آیه 28.

14. یونس، آیه 62. 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ